آیدین عزیزمآیدین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
آیلین عزیزمآیلین عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات پسرم

آیدین پلیس میشود

1392/11/12 0:12
نویسنده : مامانی
219 بازدید
اشتراک گذاری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

سلام عزیز مامامی جیگرم الهی قربونت برم با اون رژه رفتنات همش یه تفنگ بر داشتی و پلیس بازی میکنی وقتایی که تو خونه من سر گرم کارام هستم یهو چشم میچرخونم که ببینم کجایی چیکار میکنی میبینم تفنگتو بر داشتی و دزد و پلیس بازی میکنی همش با اون زبون شیرینت میگی پرمانده (فرمانده ) یهو زبونت نمیچرخه بگی فرمانده میگی فرماندار الهی مامان قربونت بره دمپایی روفرشی منم میپوشی و میگی اینم پوتینمه بابایی که دید اینجوریه و خیلی پلیس پلیس میکنی گفت بیا برات cd سردوشیمو زمان سربازیموبزارم ببین بابایی چه جوری رژه میرفت وای خدای من انقدر ذوق کرده بودی که حد نداشت آخه آیدینم وقتی که تو شمک مامان بودی بابایی سرباز بود خلاصه نشستی و cd  رو خوب و با دقت نگاه کردی اینقدر که باهوشی و زود همه چیزو تقلید میکنی بلند شدی و تفنگتو گداشتی تو شلوارو و رفتی کلاهتو آوردی و شروع کردی رژه رفتن میگفتی الله و اکبر جانم فدای رهبر منو بابایی از خنده روده بر شده بودیم ولی نمیتونستی مثل اونا پاهاتو بزاری همش یگفتی بابایی تو برو ببینم وای اینقدر بامزه شده بودی  حالا از اون روز همش تو خونه رزه میری امروز رفته بودیم مجتمع تجاری پارسیان کرج دستتو  داده بودی به بابا یه هو یه آقاهه داشت میخندید نگات کردم دیدم داری پاهاتو مثل رزه میزاری و میگی الله و اکبر بعد بابا به آقاهه گفت داره رژه میره آقاهه همچین قهقه میزد لباسای سربازی بابایی خونه آقا جون ایناست دیروز 5 شنبه رفته بودیم درمانگاه مامانی آمپول بزنم چون سرما خوردم  رفتیم خونه عزیزینا اونجا به آقا جون گفتی لباس سربازی می یاری آقالی (آقاجون میگی آقالی ) آقا هم رفت آورد و تا شب یه سره با اون لباسا بازی کردی الهی مامان قربونت بره .

عکسای آیدین جون

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان سینا
12 بهمن 92 23:37
خدا حفظش کنه عزیزم ماشالا آقایی شده واسه خودش
مامانی
پاسخ