آیدین عزیزمآیدین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
آیلین عزیزمآیلین عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات پسرم

خونه خاله کدوم وره

1392/10/14 13:13
نویسنده : مامانی
238 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم تاج سرم نازگلم روز چهار شنبه عمو حمید برای موقعیت کاری
رفت کاشان ما هم چون خاله نرگس تنها بود بابایی گفت برید بمونید خونه اونا شب بابا
جون ما رو برد داشتیم میرفتیم برفی     می یومد که ما اینقدر خوشحال شده شکلکهای جالب و متنوع آروینبودیم که حد
نداشت همش میگفتم آخ جون آیدین  فردا صبح با نگار و حسام  میرید حیاط
برف بازی میکنید  عزیز  و زندایی هنگامه هم اومدن و  با هم
خوابیدیم  شب ساعت ٢ بود نمیخوابیدی همش صحبت میکردی نگار و حسام خوابیده
بودن آیدین جیگر من همش برای زندایش قصه میگفت تا ساعت شد ٣  نصفه شب 
خوابت برد صبح از خواب بیدار شدیم و خاله لیبلهای کار عمو حمید رو آورد و چسبوندیم
صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم تو حیاط برف نیست همش آب شده بود خاله گفت اشکال نداره حالا که ما اینقدر
گفتیم برف بازی بیاید این کاغذهای لیبل ها رو بپاچید تو خونه و بازی کنید بچه ها
هم پاچیدن و شروع کردن به غلت زدن بعد با کمک هم جمع کردن و بازی کردن نگار و
آیدین که همش با هم دعوا میکردن با هم نمی سازین ولی آیدین با حسام بازی میکنی و
دعوا نمی کنید روز جمعه هم اومدیم خونمون.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان سینا
14 دی 92 16:40
چه کار جالبی ایول حتما بچه ها کلی ذوق کردن
مامانی
پاسخ
خیلی خیلی ذوق کردن
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
16 دی 92 11:02
سلام عزیززززززم پسر نازی دارید ماشالله خدا براتون حفظش کنه گلم
مامانی
پاسخ
مرسی خاله جون
E0oBUk-8XsY3ciqf50IYDkG-EommJgAXrl4R0uv12Kp-ZOa4yi714Y2AHcSBzqOR
20 دی 92 20:11
سلام عزیزم. دیدی چه حیف شد بچه ها نتونستن برف بازی کنن. ولی خوب ایده ای دادیدا راستی مگه نمی خواستید بیاد خونمون.
مامانی
پاسخ
واقعا" هم نتونستن ولی با این همه لیبل حسابی خوش گذروندن شما شما به جا نیاوردم شما رو
مامان آیدین
27 دی 92 12:04
خوش به حالتون ما که از این چیزا منظورمون برفه نداریم و ندیدیم همیشه خوش باشین عزیزم
مامانی
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان ایدین
2 بهمن 92 1:11
سلام ایدین جون خوبی گل پسر ایشالا همیشه شاداب و سلامت باشی
مامانی
پاسخ
سللامت باشی خاله جون