خونه خاله کدوم وره
سلام عزیزم تاج سرم نازگلم روز چهار شنبه عمو حمید برای موقعیت کاری
رفت کاشان ما هم چون خاله نرگس تنها بود بابایی گفت برید بمونید خونه اونا شب بابا
جون ما رو برد داشتیم میرفتیم برفی می یومد که ما اینقدر خوشحال شده بودیم که حد
نداشت همش میگفتم آخ جون آیدین فردا صبح با نگار و حسام میرید حیاط
برف بازی میکنید عزیز و زندایی هنگامه هم اومدن و با هم
خوابیدیم شب ساعت ٢ بود نمیخوابیدی همش صحبت میکردی نگار و حسام خوابیده
بودن آیدین جیگر من همش برای زندایش قصه میگفت تا ساعت شد ٣ نصفه شب
خوابت برد صبح از خواب بیدار شدیم و خاله لیبلهای کار عمو حمید رو آورد و چسبوندیم
صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم تو حیاط برف نیست همش آب شده بود خاله گفت اشکال نداره حالا که ما اینقدر
گفتیم برف بازی بیاید این کاغذهای لیبل ها رو بپاچید تو خونه و بازی کنید بچه ها
هم پاچیدن و شروع کردن به غلت زدن بعد با کمک هم جمع کردن و بازی کردن نگار و
آیدین که همش با هم دعوا میکردن با هم نمی سازین ولی آیدین با حسام بازی میکنی و
دعوا نمی کنید روز جمعه هم اومدیم خونمون.