آیدین عزیزمآیدین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
آیلین عزیزمآیلین عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات پسرم

دربند

1392/8/18 1:31
نویسنده : مامانی
218 بازدید
اشتراک گذاری

Happy Friday scraps, graphics, comments

آیدین جون آخ جون بازم روز جمعه رسید روزهای جمعه خیلی روز خوبیه چون بابا خونست و ما رو برای گردش بیرون میبره این جمعه بابایی قول داده بود ما رو ببره دربند صبح کارامو کردمو و با هم آماده شدیم رفتیم تهران دربند خیلی سرد بود حتی روی کوه ها هم برف بود ما به خاطر گل پسرم از ماشین پیاده نشدیم توی ماشین نشستیم . خلاصه بابایی داشت رانندگی میکرد و یه دفعه دیدم حالت بد شد و هر چی شیر خورده بودی همه رو پس زدی روی پالتو مامان روی دنده ماشین تا حالا این جوری نشده بودی عزیز دلم بابا جون تمیز کرد و حرکت کردیم میخواستیم بریم رستوران ناهار بخوریم نتونستیم چون لباسهای منو کثیف کرده بودی توی ماشین ناهارمونو خوردیم و حرکت کردیم به سمت خونه رسیدیم خونه بابایی و شما خوابیدید و منم برای شما سوپ جو پختم و بعد از اینکه بیدار شدی بخوری . این روز یه روز خاطره انگیزی بود دوست داریم امید زندگیمون هستی .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)