خاطرات 8 /دی / 1391
آیدین جون خیلی شیطون شدی حالا دیگه چهاردست و پا میری
و هر جا میرم دنبالم می آی میرم تو اتاقت کشو لباسهاتو تمیز کنم می یای اونجا لباسهاتو از کشو بر میداری
عوض اینکه کمک کنی همه جارو بهم می زنی پسر شیطونی شدی . امروز مامانی رفتم دندونامو درست کنم تو مطب آقای دکتر ساکت بودی پسر خوبی شده بودی آقای دکتر خوشش اومد گفت براش اسفند دود کنید منم اومدمو دود کردم حال ندارم سرم درد میکنه ولی با این حال گفتم یه چند خطی برات بنویسم از این کارهایی که میکنی الان دارم خاطره مینویسم اومدی پد موس و میکشی و مامان و اذیت میکنی با اسباب بازیهات بازی نمی کنی اومدی گیر دادی به لپ تاب ما از دست تو بلا چی کار کنیم ، خوردنی شدی بابا اینقدر بوست کرده لوپات قرمز شده قربونت برم پسرم .
قربون شلوغ کاری هات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی