آیدین عزیزمآیدین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
آیلین عزیزمآیلین عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات پسرم

روز شمار تولد آیلین نازم

سلام گل پسر خوشگلمممممممم  عزیز دلم ببخشید این چند وقت مامانی تنبل شدم نه وقتشو دارم نه حالشو دارم  بیام تو وبلاگت برات خاطرات و شیطونیات رو بنویسم ایشالله که زایمان کردم  و دردام یادم رفت می یام بازم برات مینویسم . آیلین خوشگلم هم یه کم انگاری جاش تنگ شده و هی شیطونی میکنه  و هی تکون میخوره و نمیذاره مامانی بخوابه   و دردای همیشگی که وای خدای من پادرد هایی که دارم . دیگه برات بگم عشقم خیلی بهتر از قبل شدی  با من به اون صورت کار نداری اذیت نمی کنی منو از خواب که بیدار میشی میگی مامان پوریا میذاری ببینم به شبکه پویا میگی پوریا عزیزممممممممممممم منم برات میذارم مخصوصا" پلنگ ص...
11 آبان 1393

سوگند

  به تماشا سوگند و به راز گل سرخ وبه پروانه که در عشق فنا میگردد زندگی زیبا نیست آنچه زیباست تویی تو که آغاز من و لحظه ی پایان منی   ...
25 مهر 1393

گل پسری

سلام پسر گلم سلام جونمممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم   ...
25 مهر 1393

خدای من کم مونده نی نی مون بیاد پیشمون

سلام به گل پسری و دخمل نازم   آیدین جونم خیلی ناز شدی و جیگر شدی انقدر شیطون شدی که  شدی سه سال و پنج ماهه  بلا شدی ،دخمل نازمون هم الان در حال حاضر شده 31 هفته  چه تکونای نازی میخوری وای خدایا شکرت که دوباره لایق اینو داشتم که باردار بشم و یه نی نی  دیگه به خانواده  ما اضافه بشه  خدایا شکرت خدایا شکرت وای خدای من رفتیم سه تایی یه سری لباس و وسایل خرید کردیم برای آیلین دخمل نازم وای خدای من چقدر نازن برای آیدین جونم هم گیتار خریدیم بابایی قول داده بود که برای شما گیتار بخره تو سیسمونی فروشی هم یه عروسک آیدین برای خودش برداشت که از این عروسکای نشکن پلیس بود . دوستون دارم عزیزانم . ...
24 مهر 1393

پسر قشنگم

سلام عزیزم پسر قشنگم فندوق مامان ببخشید از اینکه اینقدر دیر به دیر می یام برات خاطره بنویسم  خودت میدونی  چون وقتی میگم آیدین حال ندارم زودی میگی مامان نی نی داری تو شمکت میگم آره اینقدر بلا شدی که وقتی دارم  ظرف میشورم  میگی مامان بابا می یاد میشوره خسته میشی ها  خیلی بلا شدی  بابایی برات میکروفن خریده می یاری برام آهنگ میخونی  منم الان شدم شش ماهو نیم دیگه کم مونده نی نی  خوشگلمون به دنیا بیاد و با آیدین جون بازی کنه وای اسم نی نیمونو میخوایم بزاریم آنوشا  (دین و مذهب ) اسم قشنگیه خیلی دوست دارم با بابایی انتخاب کردیم همون جور که اسم آیدین رو خودمون انتخاب کردیم اسم آنوشا رو هم منو بابا جون ا...
23 شهريور 1393

خبر خبر نینیمون دخمله

سلام عسل مامام رفتم سونو با بابا جون ولی بابارو تو اتاق نذاشتن بیاد همین که اسم منو صدا کرد دلم داشت از جاشدر مییومد رفتم اتاق درار کشیدم اون ماس ماسک رو کشید و سونو ان تی هم داشم اونو انجام داد و دکتره نمی گفت چی هست جنسییتش پرسیدم خانم دکتر چی هست گفت دختره اینقدر خوشحال شدم خدارو شکر کردم تو دغم گفتم فقط سالم باشه ای خدا فرق نداره خلاصه کارم تموم شد و اومدم بیرون و بابایی گفت چی هست نی نی گفتم دختره از خوشحالی اشک تو چشام پر شده بود وای چه روزی بود ,یاد روز سونو ایدین افتادم که سونو گفت پسره وای اینقدر خوشجال بودم ,خدا رو شکر که این هدیه هارو خداوند بهمون داد خدایا شکرت  ,]
29 مرداد 1393

عزیزانم

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست و دلم بس تنگ است باز هم می‌خندم آنقدر می‌خندم كه غم از روی رود… زندگی باید كرد گاه با یك گل سرخ گاه با یك دل تنگ گاه باید رویید در پس این باران گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان… ...
16 خرداد 1393