آیدین عزیزمآیدین عزیزم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
آیلین عزیزمآیلین عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات پسرم

خاطرات عاشورای حسینی سال 1390

1392/8/18 1:26
نویسنده : مامانی
213 بازدید
اشتراک گذاری

آیدین جون من و بابایی هر سال تاسوعا و عاشورا شمال خونه ننه جون و عمو میریم سال ٨٩ که تو شکم مامانی بودی ننه هر سال نذری قیمه درست میکنه رفتیم مسجد و اونجا مامانی نذر کردم که ایشاالله سال دیگه لباس حضرت علی اصغر برات بخرم و تنت کنم امسال که سال ٩٠ تصمیم گرفتیم بریم شمال روز عاشورا لباس تنت کردم عزیزم نذرمو ادا کردم باید چند سال این روز این لباس قشنگ رو تنت کنم .

این چند خط و نوشتم و چند تا از عکسهای قشنگتو میزارم که بمونه برای شما به یادگاری

عاشورا

 

عاشورا

اینجا بقل بابا جون هستی سرت روسری هست اذیت میشی و گریه میکنی

عاشورا

ایشاالله که همیشه صحیح و سالم پیش مامان و بابا جون باشی عزیزم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)